کد مطلب:129673 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:132

نامهایی دیگر و ملاحظاتی چند
1- مالك بن دودان

ابن شهرآشوب سروی گوید: «آنگاه مالك بن دودان به میدان رفت و این رجز را می خواند:

ضربت مالك ضرغام از بزرگواران حمایت می كند، اینك بر شما فرود می آید.

او از خداوند صاحب بخشش امید پاداش دارد». [1] .


2- انیس بن معقل اصبحی

نیز همو گفته است: «آنگاه انیس بن معقل اصبحی به میدان رفت و این رجز را می خواند:

من انیسم، من پسر معقل هستم و شمشیری تیز و بران به دست دارم،

با این شمشیر در میانه میدان نبرد، برای دفاع از حسین بزرگوار و با فضیلت و برتر فرزند رسول خدا، بهترین فرستادگان، از سرها بالا می روم.

آنگاه بیش از بیست مرد را كشت.» [2] .

3- ربیعة بن خوط

حائری در ذخیرة الدارین می نویسد: «او در كوفه اقامت گزید و در آنجا ماند تا آن كه حسین (ع) از مكه به عراق آمد و در كربلا فرود آمد. ربیعه آنگاه از كوفه بیرون آمد و به همراه حبیب نزد حسین (ع) رفت. حبیب با وی همراه بود تا آن كه با دیگر یاران امام (ع) در حمله نخست كشته شد.» [3] ابن شهرآشوب سروی از وی یاد كرده [4] و در زیارت ناحیه مقدسه بر وی درود فرستاده شده است. [5] .


5 - هلال بن حجاج

شیخ صدوق درباره ی او می نویسد: «پس از او - یعنی پس از وهب بن وهب نصرانی - هلال بن حجاج به میدان آمد و این رجز را می خواند:

این تیرهای نشان دار را به سوی دشمن می افكنم؛ و ترس برای جان آدمی سودی ندارد.

آنگاه سیزده تن از آنان را كشت و سرانجام خود به شهادت رسید. [6] .

6 - بدر بن رقیط و دو پسرش

در زیارت رجبیه و شعبانیه كه سید بن طاووس آن را نقل كرده چنین آمده است:

«السلام علی بدر بن رقیط و ابنیه عبدالله و عبیدالله» [7] .

ولی در زیارت ناحیه مقدسه این گونه آمده است: «السلام علی زید بن ثبیت القیسی، السلام علی عبدالله و عبیدالله ابنی یزید بن ثبیت القیسی». [8] .

روشن است كه این امر ناشی از تصحیف ناسخان است؛ زیرا هیچ كس دیگری از یاران امام (ع) را كه در طف شركت جسته و دو پسر به نامهای عبدالله و عبیدالله داشته باشد، به جز یزید بن ثبیط عبدی نمی شناسیم. چنان كه سماوی نیز نام وی را ضبط كرده است.

7 - خالد بن عمرو بن خالد أزدی

ابن شهرآشوب سروی درباره او می نویسد: «آنگاه پسرش، یعنی پسر عمرو بن خالد أزدی به نام خالد به میان آمد و این رجز را می خواند:

ای فرزندان قحطان بر مرگ شكیبا باشید تا در خوشنودی خداوند به سر برید.

با مجد و عزت و برهان و صاحب منزلت و قدرت و احسان باشید.


پدر جان من راهی بهشت شدم در قصری از در با بنیانی نیكو.» [9] .

عمرو بن خالد از شهیدان كربلا مقلب به أبوخالد، [10] از قبیله أزد نیست، بلكه از قبیله اسد و صیداوی است و مورخان و رجالیونی كه زندگینامه اش را نوشته اند نگفته اند كه پسرش خالد نیز در كربلا به شهادت رسیده است.

8- جابر بن عروه غفاری

نمازی گوید: «از وی یاد نكرده اند، در حالی كه وی از اصحاب رسول خدا (ص) است كه در جنگ بدر و جز آن شركت داشت. او پیری كهنسال بود و با پیشانی بند ابروانش را از روی چشمانش بالا می بست. هنگامی كه غربت مولایمان حسین (ع) را دید، اجازه میدان خواست. امام (ع) فرمود: ای پیرمرد، خداوند كوشش تو را بپذیرد. آنگاه جابر بن میدان رفت و پس از كشتن شمار زیادی از دشمن در حضور آن حضرت به شهادت رسید. همه این مطالب در «ناسخ» از أبومخنف نقل شده است. همین طور در «فرسان الهیجا» و «عطیة الذره» نیز این مطلب آمده است.» [11] .

بر پژوهشگران پوشیده نماند كه این زندگینامه در دیگر منابع، به صحابی بزرگوار أنس بن حارث اسدی كاهلی منسوب است. [12] .

9- عمرو بن جندب حضرمی

نمازی گوید: «وی از اصحاب امیرمؤمنان (ع) بود و در جنگهای جمل و صفین با آن حضرت شركت داشت. سرانجام در روز طف به شرف شهادت نایل آمد و به سلام در زیارت ناحیه مقدسه مشرف گردید». [13] .


10- شبیب بن جراد كلابی وحیدی

نمازی گوید: «وی از اصحاب امیرمؤمنان (ع) و از شجاعان كوفه بود. او در غزوات و جنگها، به ویژه صفین، یاد و نامی دارد. او با مسلم بیعت كرد و از كوفیان برایش بیعت گرفت. اما پس از مشاهده بی وفایی مردم، تغییر روش داد و با عمر سعد به كربلا رفت. پس از آنكه شمر نامه ی ابن زیاد را آورد و او به حتمی بودن جنگ یقین حاصل كرد، در شب عاشورا به حسین (ع) ملحق شد؛ و چون ابوالفضل العباس با وی از یك قبیله بود، در كنار آن حضرت قرار گرفت؛ [14] و در روز عاشورا در حضور حسین (ع) به شهادت رسید.»

11- جعبة بن قیس بن مسلمه

ابن حجر در الاصابة می نویسد: «كلبی گفته كه جعبة بن قیس بن مسلمة بن طریف، همراه حسین بن علی (ع) كشته شد.» [15] .

12- أبوالهیاج

نیز ابن حجر گوید: «ابوالهیاج همراه امام حسین (ع) كشته شد. گوید: واقدی در مقتل الحسین گفته است كه ابوالهیاج با وی كشته شد». [16] .

13- یزید بن حصین همدانی مشرقی

نام وی در برخی كتابهای تاریخ و تراجم آمده [17] ؛ و همه ی آنچه را دیگر كتابهای تاریخی و تراجم به بریر بن خضیر همدانی مشرقی نسبت می دهند، به شخص یاد شده نسبت داده اند.


این مطلب با تأمل دقیق روشن می شود و شیخ شوشتری نیز در قاموس الرجال بر همین اعتقاد ما است. [18] .

14- عمرو بن مطاع جعفی [19] .

ابن شهرآشوب سروی گوید: «آنگاه عمرو بن مطاع جعفی به میدان آمد و این رجز را می خواند:

امروز مبارزه در راه حسین و كشته شدن در راه او مایه ی سربلندی ماست.

ما از این كار امید رستگاری و دوری از گرمای آتشی را كه گریزی از آن نیست داریم. [20] .

خوارزمی می نویسد: «پس از او - یعنی پس از كاهلی - عمرو بن مطاع جعفی به میدان رفت و این رجز را می خواند:

من پسر جعفی ام و پدرم مطاع است و شمشیری تیز به دست دارم،

نیزه ای دارم كه پیكانش می درخشد و از پرتوش شعاعی به چشم می خورد،

امروز مبارزه در راه حسین و دفاع از وی برای من گوارا است.

آنگاه حمله كرد و جنگید تا كشته شد.» [21] .

15- عبدالرحمن بن عبدالله یزنی

ابن شهرآشوب سروی گوید: «سپس عبدالرحمن بن عبدالله یزنی به میدان آمد و گفت:

من پسر عبدالله هستم، از خاندان یزن و دین من دین حسین و حسن علیهماالسلام است، شما را با ضربت جوانی از یمن می زنم و با این كار از درگاه خداوند امید رستگاری دارم. [22] .


محمد بن ابی طالب نیز از وی یاد كرده و در پایان گفته است: «سپس حمله كرد و جنگید تا كشته شد.» [23] .

16- یحیی بن سلیم مازنی

ابن شهرآشوب گوید: «سپس یحیی بن سلیم مازنی به میدان رفت و این رجز را می خواند:

من دشمن را از دم شمشیر بران می گذرانم، با ضربتی جدا كننده كه امان نمی دهد.

من نه ناتوانم و نه شیون می كنم، و از مرگی كه به سویم می آید بیم ندارم.» [24] .

خوارزمی نیز با اندك تفاوتی در نقل شعر، زندگینامه وی را آورده است. [25] .

17 - جبلة بن عبدالله

در زیارت رجبیه و شعبانیه كه سید بن طاووس نقل كرده بر وی درود فرستاده شده است. [26] .

به نظر می رسد این نام تصحیفی از «جبلة بن علی شیبانی» باشد كه در زیارت ناحیه ی مقدسه بر وی درود فرستاده شده است. [27] .

18 - سعد بن حنظله تمیمی

خوارزمی می نویسد: «پس از او - یعنی پس از خالد بن عمرو بن خالد أزدی - سعد بن حنظلة تمیمی به میدان رفت و می گفت:

بر شمشیرها و نیزه ها شكیبایی می ورزم،

شكیبایی می ورزم برای ورود به بهشت،


حور العین های لطیف و شادی بخش از آن كسی است كه جویای رستگاری باشد ولی نه با گمان،

ای نفس برای رسیدن به آسایش، بدگمانی را به دور افكن و در طلب خیر و جویای رستگاری باش.!

سپس حمله كرد و پس از پیكاری سخت كشته شد». [28] .

ابن شهرآشوب سروی نیز زندگینامه وی را با اندكی تفاوت در شعر آورده است. [29] .

ملاحظه می شود كه شماری منابع تاریخی [30] از صحابی دیگری غیر از ایشان، یعنی حنظلة بن اسعد شبامی، یاد كرده اند كه در زیارت ناحیه مقدسه بر وی درود فرستاده شده است. [31] همان طور كه شماری دیگر از منابع این شعر را به صحابی دیگری به نام عبدالرحمن بن ارحبی نسبت داده اند. [32] .

19- عمیر بن عبدالله مذحجی

سپس خوارزمی می نویسد: «پس از او عمیر بن عبدالله مذحجی به میدان رفت و این رجز را می خواند:

سعد و قبیله مذحج نیك می دانند كه من شیری ژیانم و فریاد برنمی آورم،

با شمشیر خویش بر بزرگان زره پوشیده ی دشمن پیروز می شوم و هماوردان را بی دست و پا در میدان می گذارم.

تا آن كه با زبونی و لنگی خوراك گرگان شوند؛ و هر كس او را ببیند با روش من آگاه خواهد شد.


او همچنان به سختی می جنگید تا آن كه مسلم ضبابی و عبدالله بجلی با كمك یكدیگر او را كشتند». [33] .

ابن شهرآشوب سروی نیز زندگینامه وی را با اندك تفاوتی در شعر مذكور آورده است. [34] .

20- ابراهیم بن حصین اسدی

ابن شهرآشوب سروی گوید: «آنگاه ابراهیم بن حصین اسدی به میدان آمد و این رجز را می خواند:

من آن قدر به مفصل و ساقهاتان می زنم كه خونم بریزد، چه ریختنی،

و مرگ نصیب ابواسحاق گردد، منظورم فرزند زن فاجر و فاسق است.

آنگاه 84 تن از آنان را كشت». [35] .

21- دارم بن عبدالله صائدی

ابومحمد علی بن احمد اندلسی از وی یاد كرده [36] و گفته است: «همراه حسین (ع) كشته شد». ابوعبید [37] نیز از وی یاد كرده و گفته است: «همراه حسین (ع) كشته شد». شیخ طوسی نیز در كتاب رجال خویش از وی یاد كرده است. [38] .

22- یحیی بن هانی بن عروه

یحیی از بزرگان عرب و در میانشان سرشناس بود. پدرش، هانی بن عروه، در كوفه كشته شد. مزی گوید: یحیی بن هانی بن عروة بن قعاص، [39] ابوداود كوفی، از اشراف عرب


و پدرش از كسانی بود كه عبیدالله زیاد او را به خاطر طرفداری از حسین بن علی بن أبی طالب كشت. از شعبه چنین نقل است: او آقای كوفیان بود. ابوحاتم گوید: صالحی از بزرگان كوفه. [40] .

مامقانی گوید: «یحیی بن هانی بن عروه ی مرادی عطیفی، منسوب به تیره ای از قبیله مراد بود.

سیره نویسان نوشته اند: پس از آنكه هانی به همراه مسلم كشته شد، پسرش یحیی از بیم ابن زیاد گریخت و در میان قبیله اش پنهان شد. پس از آن كه شنید حسین (ع) به كربلا آمده است، و به آن حضرت پیوست و ملازم ایشان بود تا آن كه جنگ در روز عاشورا درگرفت. آنگاه قدم به میدان نبرد نهاد و پس از كشته شمار بسیاری از دشمن به فیض شهادت نایل آمد. خدای از وی خوشنود باد». [41] ولی تا آنجا كه ما به اندازه وسعمان جست و جو كردیم هیچ یك از سیره نویسان گذشته، از وی یاد نكرده اند.

نیز می بینیم كه طبری در تاریخ خود از هشام بن محمد از ابومخنف، از یحیی بن هانی نقل می كند كه نافع بن هلال در روز عاشورا می جنگید و می گفت: من جملی هستم. من بر دین علی هستم... تا آنكه مزاحم بن حریث او را كشت. [42] .

این مطلب كاشف از آن است كه یحیی بن هانی در روز عاشورا در كربلا كشته نشده است. دقت كنید!

23 - هفهاف بن مهند راسبی بصری

زنجانی می نویسد: «در ذخیرة الدارین (ص 27) آمده است: هفهاف بن مهند راسبی بصری به روایت حمید بن احمد، صاحب كتاب حدائق، در روز طف پس از حسین (ع) كشته شد. گوید: هفهاف یاد شده یكی از قهرمانان شجاع بصره و از شیعیان مخلص بود. وی در مغازی و جنگها یاد و نامی دارد. او از یاران امیرمؤمنان (ع) بود و در همه ی جنگهای آن حضرت شركت داشت. هنگامی كه در روز صفین پرچمهای امیرالمؤمنین (ع) بسته شد، تمیم بصره به احنف بن قیس پیوستند و فرماندهی قبیله ی حنظله بصره به أعین بن ضبعه و


أزدیان بصره به هفهاف بن مهند راسبی أزدی داده شده... او پیوسته همراه علی (ع) بود تا آن كه حضرت به شهادت رسید. وی پس از آن به امام حسن (ع) پیوست. او بعد از نماز عصر به كربلا رسید، و پرسید: حسین كجاست؟ چون اثری از امام نیافت بر عمر سعد وارد شد و از مردم پرسید كه از حسین بن علی چه خبر دارند؟ گفتند: تو كیستی؟

گفت: من هفهاف راسبی بصری هستم و بعد از آنكه شنیده ام حسین (ع) از مكه به عراق آمده است به یاری وی آمده ام.

گفتند: ما حسین و یارانش و كسانی را كه به او پیوستند، كشته ایم؛ و جز زنان و كودكان و پسر بیمارش - علی بن الحسین (ع) - كسی نمانده است. آیا نمی بینی كه مردم به خیمه ها هجوم آورده و سرگرم غارت اموال دختران رسول خدا (ص) هستند. هفهاف پس از شنیدن خبر كشته شدن حسین (ع) و تهاجم مردم، شمشیرش را كشید و این رجز را می خواند:

ای لشكریان بسیج شده، من هفهاف بن مهند هستم و از خاندان محمد دفاع می كنم.

آن گاه همانند شیر ژیان با شمشیر به آنان حمله ور شد و هر كس از بزرگان قوم را كه به وی نزدیك می شد، می كشت، تا آنكه شمار بسیاری از دشمن را كشته و مجروح ساخت. مردان به او حمله می كردند و هنگامی كه او حمله می كرد، همانند گله ی بز در برابر گرگ از مقابل او می گریختند؛ و در آن حال شعر مذكور را می خواند. سرانجام بر اثر جراحات وارده بی رمق شد و عمر سعد در میان لشكر فریاد برآورد: وای بر شما، از هر سو به او حمله كنید. علی بن الحسین (ع) درباره ی آن روز فرموده است: از آن هنگامی كه خداوند محمد (ص) را به پیامبری برگزید، پس از علی بن ابی طالب، كسی همانند این مرد از كشته پشته نساخته است. آنگاه پانزده تن از سپاه دشمن او را در محاصره گرفتند [43] و پس از پی كردن اسبش، وی را به شهادت رساندند. خداوند از وی خوشنود باد». [44] .


24- سلیمان بن سلیمان أزدی

در زیارت رجبیه و شعبانیه كه سید بن طاووس آن را روایت كرده است، در زمره ی شهیدان بر وی درود فرستاده شده است، همین طور در آن زیارت بر اشخاص زیر نیز در زمره ی شهیدان درود فرستاده شده است:

25- عامر بن مالك.

26- منیع بن زیاد.

27- عامر بن جلیده.

28- حماد بن حماد خزاعی.

29- رمیث بن عمرو.

30- منذر بن مفضل جعفی.

31- حیان بن حارث. [45] .

32- عمر بن ابی كعب.

33- سلیمان بن عون حضرمی.

34- عثمان بن فروه ی غفاری.

35- غیلان بن عبدالرحمن.

36- قیس بن عبدالله همدانی.

37- عمر بن كناد.


38- زائدة بن مهاجر. [46] .

39- سلیمان بن كثیر.

40- سوید هم پیمان شاكر. [47] .

نامهای دیگری هم هست كه از ذكر آنها خودداری شد؛ چرا كه به اعتقاد ما تصحیف آشكار نامهای یارانی است كه در كتابهای تاریخی و تراجم آمده است. [48] .


[1] مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 104.

[2] مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 104؛ ابن اعثم كوفي در الفتوح (ج 5، ص 198) و خوارزمي در المقتل (ج 2، ص 23) با اندك تفاوتي در ابيات، زندگينامه وي را آورده اند. در بحث از شهادت يزيد بن مغفل جعفي گفتيم كه چه بسا انيس بن معقل تصحيفي از آن باشد؛ زيرا كه ابيات منسوب به هر دو يكي است يا بسيار به هم شباهت دارد. علاوه بر آن معقل و مغفل از حيث رسم الخط با هم يكي هستند و اختلاف آنها تنها در نقطه ها است.

[3] ذخيرة الدارين، ص 188. سماوي نوشته است كه حبيب بن مظاهر پسر عموي شاعر قهرمان، ربيعة بن حوط بن رئاب ملقب به أباثور بود. (ر.ك: ابصار العين، ص 100).

4- زيد بن معقل

شيخ طوسي وي را در زمره ي ياران حسين (ع) آورده است. **زيرنويس=رجال، شيخ طوسي، ص 100، شماره 981.

[4] مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 78.

[5] «السلام علي زيد بن معقل جعفي». (ر.ك: بحار، ج 45، ص 72) و در بحار، ج 101، ص 273 آمده است: «السلام علي بدر بن معقل جعفي». ظاهر چنين است كه هر دوي اينها تصحيفي از يزيد بن مغفل جعفي باشد.

[6] امالي، شيخ صدوق، ص 137، مجلس 30، حديث شماره يك. روشن است كه اين ابيات در ديگر مقاتل مشهور به نافع بن هلال جملي منسوب است. (ر.ك: تاريخ الطبري، ج 3، ص 324؛ الارشاد ج 2، ص 103؛ اعلام الوري، ج 2، ص 462). بنابر ظاهر، اين نام تصحيفي از نافع بن هلال است كه برخي منابع از وي با نام هلال بن نافع ياد مي كنند.

[7] ر.ك: بحار، ج 101، ص 340.

[8] ر.ك، همان، ج 45، ص 72 و ج 101، ص 273.

[9] مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 101؛ مقتل الحسين، خوارزمي، ج 2، ص 17، با اختلاف در شعر.

[10] ابصار العين، ص 104.

[11] مستدركات علم الرجال، ج 2، ص 103، شماره 3401.

[12] ر.ك: ذخيرة الدارين، ص 208، ابصار العين، ص 99، مقتل الحسين (ع)، خوارزمي، ج 2، ص 25.

[13] مستدركات علم رجال الحديث، ج 6، ص 31، شماره 10755. در زيارت ناحيه مقدسه بر وي چنين درود فرستاده شده است: «السلام علي عمر بن جندب حضرمي». (ر.ك: بحار، ج 45، ص 73) و در همين كتاب (ج 45، ص 73) و در همين كتاب (ج 101، ص 273) آمده است: «السلام علي عمر بن الاحدوث الحضرمي».

[14] يعني از قبيله مادر عباس (ع)، چرا كه وي از قبيله كلاب بود.

[15] الاصابه، ج 3، ص 285؛ شماره 4236.

[16] همان، ج 4، ص 80.

[17] ر.ك: كشف الغمه، ج 2، ص 295، رجال، شيخ طوسي، ص 106؛ تنقيح المقال، ج 3، ص 325؛ ذخيرة الدارين، ص 179.

[18] ر.ك: قاموس الرجال، ج 2، ص 294- 296، شماره 1077.

[19] از جمله شهيدان مشهور كربلا «سويد بن عمرو بن أبي المطاع خثعمي» است، كه درباره شهادت وي پيش از اين سخن گفتيم. ولي بر ما روشن نيست كه آيا اين «عمرو بن ابي المطاع»، تصحيفي از نام آن بزرگوار است يا آن كه كسي غير از او است!.

[20] مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 102.

[21] مقتل الحسين (ع)، خوارزمي، ج 2، ص 22.

[22] مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 101- 102.

[23] تسلية المجالس، ج 2، ص 292.

[24] مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 102.

[25] مقتل الحسين، خوارزمي، ج 2، ص 21.

[26] ر.ك: الاقبال، ص 714؛ بحار، ج 101، ص 340.

[27] ر.ك: بحار، ج 45، ص 72.

[28] مقتل الحسين (ع)، خوارزمي، ج 2، ص 17.

[29] ر.ك: مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 101.

[30] ر.ك: تاريخ الطبري، ج 3، ص 329؛ الارشاد، ج 2، ص 105؛ اللهوف، ص 104؛ ابصار العين، ص 130 - 131.

[31] ر.ك: بحار، ج 45، ص 73.

[32] ر.ك: ابصار العين، ص 132.

[33] مقتل الحسين (ع) خوارزمي، ج 2، ص 17.

[34] مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 101.

[35] همان، ج 4، ص 105.

[36] جمهرة انساب العرب، ص 395.

[37] النسب، ص 327.

[38] رجال، شيخ طوسي، ص 104، شماره 1029.

[39] سماوي نام وي را اين گونه ضبط كرده است: يحيي بن هاني بن عروه بن نمران بن عمرو بن قعاس بن... بن غطيف بن مراد بن مذحج. (ر.ك: ابصار العين، ص 139).

[40] تهذيب الكمال، ج 32، ص 18، شماره 6936.

[41] تنقيح المقال، ج 3، ص 322، شماره 13089، نيز ر.ك: ذخيرة الدارين، ص 255.

[42] ر.ك: تاريخ الطبري، ج 3، ص 324، ابصار العين، ص 149.

[43] در تسمية من قتل مع الحسين (ع) (ص 156) آمده است: «علي بن الحسين (ع) فرمود: از آن هنگام خداوند محمد (ص) را برانگيخت، قهرماني - پس از علي بن أبي طالب ديده نشده است كه به دست خودش اين همه از سپاه دشمن كشته باشد. آنگاه پانزده تن از سپاه دشمن او را در محاصره گرفتند و به شهادت رساندند. خدايش بيامرزاد.».

[44] وسيلة الدارين، ص 203- 204، شماره 164؛ نيز ر.ك: حدائق الوردية، ص 122، مستدركات علم رجال الحديث، ج 8، ص 162، شماره 15944.

[45] ابن شهرآشوب سروي نيز وي را در زمره ياران حسين (ع) برشمرده است (ر.ك: مناقب آل أبي طالب، ج 4، ص 78).

[46] بعيد نيست كه پس از كوتاه كردن نام يزيد بن زياد بن مهاصر، آن را تصحيف كرده به صورت فوق نوشته باشند.

[47] بعيد نيست كه تصحيفي از شوذب هم پيمان شاكر بوده باشد.

[48] ر.ك: بحار، ج 11، ص 340- 341.